هدف این پژوهش تعیین
رتبه اعتباری شركت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. به این منظور در این پژوهش از شیوه تحلیل پوششی داده ها استفاده شد.
تحلیل پوششی داده ها روشی است كه به وسیله آن می توان كارایی نسبی واحد های مورد بررسی را تعیین كرد. با استفاده از این شیوه، كارایی اعتباری نسبی شركت های مورد بررسی محاسبه، و رتبه اعتباری آنها در سطح كل شركت ها تعیین شد.
جامعه آماری پژوهش شامل281 شركت برای دوره زمانی 1385 تا 1387، است.
به منظور
رتبه بندی اعتباری شركت های مورد بررسی، شیوه تحلیل پوششی داده ها شامل دو ورودی بود. نتیجه پژوهش شامل تعیین رتبه اعتباری شرکت های مورد بررسی بود که به هر یک از آن ها رتبه هایی از AAA تا D اختصاص یافت.
این رتبه ها نشان دهنده توانایی مالی نسبی شرکت ها در پرداخت به موقع بدهی هایشان است که هر چه رتبه شرکت ها به D نزدیک تر باشد، توانایی مالی کاهش می یابد و هر چه به AAA نزدیکتر باشد، افزایش می یابد. نتایج با تحلیل سنتی نسبت ها نیز مورد تایید قرار گرفت.
مقدمه
محیطی كه شركت ها در آن فعالیت می كنند در حال رشد و بسیار رقابتی است. شركت ها برای ادامه حیات، مجبور به رقابت با عوامل متعددی در سطح ملی و بین المللی گسترش فعالیت های خود از طریق سرمایه گذاری های جدید هستند.
شركتها برای سرمایه گذاری به منابع مالی نیاز دارند، اما منابع مالی و استفاده از آنها باید بخوبی تعیین شود تا شركت بتواند در مسیر پیشرفت و سودآوری گام بردارد و این وظیفه مدیر مالی است كه منابع تأمین مالی و روش استفاده از آنها را تعیین كند.
مدیران مالی باید در مبحث تامین مالی به مفهوم انعطاف پذیری مالی توجه كافی داشته باشند، به عبارت دیگر مدیران مالی باید نگران این موضوع باشند كه مبادا تصمیمات امروز، تامین مالی آینده و یا فرصت های رشد و پیشرفت شركت را به خطر اندازد؛ این همان مفهوم انعطاف پذیری مالی است.
عدم توجه به این مفهوم در تصمیمات تامین مالی، وضعیت پرمخاطره ای را برای شركت به وجود خواهد آورد؛ زیرا اگر در موقع نیاز، شركت نتواند منابع لازم را از بازار مالی تامین كند، مجبور به چشم پوشی از فرصت های سرمایه گذاری مناسب به دلیل نبودن منابع مالی لازم خواهد شد.
بنابراین، شركت ها عموما نگران وضعیت اعتباری خود هستند. این نگرانی از این بابت است كه اولا مبادا شركت در پرداخت اصل و فرع بدهی هایش ناتوان، و با بحران مالی رو به رو شود ثانیا اینكه مبادا تصمیمات اعتباری امروز شركت، انعطاف پذیری مالی فردای شركت را به خطر اندازد.
بحث مربوط به وضعیت اعتباری شركت ها، نه تنها برای خودشان بلكه برای سایر ذینفعان شركت از جمله بستانكاران و سرمایه گذاران فعلی با اهمیت است.
همچنین اعتباردهندگان و سرمایه گذاران بالقوه نیز از وضعیت اعتباری شركت ها غافل نخواهند شد.
با توجه به این مطالب، نیاز به اطلاعاتی مناسب و خلاصه شده احساس می شود كه وضعیت اعتباری شركت ها را تشریح كند. چنین اطلاعاتی را می توان از طریق رتبه بندی اعتباری شركت ها استخراج كرد.
مبانی نظری
رتبه بندی اعتباری
رتبه بندی به دو روش متفاوت انجام می شود که عبارت است از:
1.رتبه بندی بدهی های خاص یا سایر تعهدات مالی (مانند رتبه بندی اسناد قرضه و اسناد تجاری خاص از لحاظ ریسک دریافت اصل و فرع): این رتبه بندی، که زیاد مورد مطالعه قرار گرفته است به (رتبه بندی اسناد قرضه) و یا (رتبه بندی اعتباری انتشار)، شهرت دارد.
در این رتبه بندی تلاش می شود تا عموم از احتمال دریافت اصل و فرع اسناد قرضه خاص در زمان های وعده داده شده آگاه شوند، برای مثال در این شکل از رتبه بندی بیان می شود که اسناد قرضه با بهره 6% و معاف از مالیات و اسناد قرضه 7% مشمول مالیات به ترتیب در رتبه های A و BBB قرار می گیرند.
موسسه های استاندارد و یوزر و مودیز در آمریکا این نوع رتبه بندی را انجام می دهند (هانگ و همکاران، 2004)
2.رتبه بندی انتشاردهندگان بدهی یا رتبه بندی اعتباری واحدهای تجاری با توجه به مجموعه بدهی هایی که تاکنون ایجاد کرده اند: این شکل از رتبه بندی به اظهارنظر جاری در مورد توانایی مالی و واحد تجاری در پرداخت بدهی های مالی او، نسبت داده می شود.
این رتبه بندی بر این موضوع تمرکز می کند که آیا قرض گیرنده توانایی مالی و تمایل لازم را برای رعایت مفاد قرارداد تعهدات مالی خود را در بازه زمانی تعیین شده دارد یا خیر. این رتبه بندی نیز به (رتبه بندی اعتباری گروه)، (رتبه بندی نکول) و یا (رتبه بندی اعتباری انتشار دهنده) شهرد دارد.
اطلاعات فراهم شده از طریق این نوع رتبه بندی می تواند مبنای مناسبی برای گفتن تصمیماتی از قبیل دادن یا ندادن اعتبار به هر واحد تجاری را فراهم کند. در صورتی که در رتبه بندی اسناد قرضه اطلاعاتی برای گرفتن تصمیماتی مبنی بر خریدن یا نخریدن اسناد قرضه فراهم می شود در نهایت این گونه تصمیمات هم به واحد تجاری مربوط می شود، ولی توجه شود که در این روش (رتبه بندی اسناد قرضه) تمرکز فقط بر روی بدهی های خاص است نه واحد تجاری (هانگ و همکاران 2004)
تحلیل پوششی داده ها (DEA)
تحلیل پوششی داده ها، یك شیوه ریاضی مبتنی بر برنامه ریزی خطی است. در این روش با استفاده از یك مجموعه چندتایی از متغیرهای ورودی و خروجی، كارایی یك گروه از واحد های مورد بررسی تعیین می شود.
در تحلیل پوششی داده ها به ازای یك مجموعه مشخص از متغیرهای ورودی و خروجی، نمره مشخصی (از صفر تا یك) به هر یك از واحدهای مورد بررسی اختصاص می یابد. در این روش، مرز كارا به صورت تجربی مشخص می شود.
سپس، واحدهایی كه روی مرز كارا قرار می گیرند، واحد های كارا و واحد هایی كه روی مرز كارا نیستند، واحدهای ناكارا شناخته می شوند (مهرگان، 1383)
الگوهای اصلی تحلیل پوششی داده ها به دو دسته CCR و BCC تقسیم می شود. هر کدام از این مدل ها را می توان به دو رویه ورودی محور و خروجی محور مورد بررسی قرار داد و هر کدام از این روش ها از دو طریق فرم اولیه و فرم ثانویه قابل حل است (آذر و همکاران 1385)
منظور از روش ورودی محور این است كه در الگو، خروجی ها ثابت نگه داشته می شود و ورودی ها كاهش می یابد و منظور از روش خروجی محور این است كه ورودی ها ثابت نگه داشته، و خروجی ها افزایش داده می شود.
تفاوت دو الگوی CCR و BCC در فرض مربوط به بازدهی ثابت و متغیر نسبت به مقیاس است. در الگوی CCR فرض بر بازدهی ثابت نسبت به مقیاس و در الگوی BCC فرض بر بازدهی متغیر نسبت به مقیاس است. منظور از بازدهی ثابت نسبت به مقیاس این است كه ستاده ها به نسبتی كه نهاده ها تغییر می كنند، تغییر كنند؛ برای مثال اگر نهاده ها دو برابر شد ستاده ها هم دو برابر شود. اما منظور از بازدهی متغیر نسبت به مقیاس این است كه ستاده ها متناسب با نهاده ها تغییر نكند.
بزرگترین مزیت تحلیل پوششی داده ها، توان مقایسه چندین واحد تصمیم گیرنده از لحاظ چندین معیار است. از مزایای دیگر این شیوه ناپارامتریك نسبت به الگوهای پارامتریك می توان به عدم نیاز به تخمین شكل تابع در تجزیه و تحلیل نسبت های مالی و عدم نیاز به تخمین توزیع آماری نسبت ها اشاره كرد.
سودمندی دیگر این روش در تجزیه و تحلیل نسبت ها در ترجمه همه اعداد به عدد واحدی به نام معیار كارایی است و این امر باعث افزایش سهولت در مقایسه خواهد شد.
پیشینه پژوهش
خواجوی و همکاران (1384) به بررسی کاربرد تحلیل پوششی داده ها در تعیین پرتفویی از كاراترین شركت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند.
در این تحقیق از الگوی CCR ورودی محور و با فرم پوششی استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که از بین 90 شرکت مورد بررسی تعداد 29 شرکت که در واقع 32 درصد کل شرکت ها را تشکیل می دهند، کارا، و تعدد 61 شرکت ناکارا هستند.
صفایی قادیکلایی و همکاران در پژوهشی به بررسی کارایی شرکت های سرمایه گذاری موجود در بورس اوراق بهادار از سال 1379 به بعد پرداختند. محققان بعد از تعیین شرکت های کارا و ناکارا با استفاده از شیوه تحلیل پوششی داده ها آن ها را با استفاده از روش های اندرسون و پیترسون (A&P)، ماتریس کارایی متقاطع (CEM)، تحلیل سلسله مراتبی داده ها (DEA/AHP) رتبه بندی کردند.
نتیجه نشان می داد که پنج شرکت سرمایه گذاری توكا فولاد، سرمایه گذاری پارس توشه، سرمایه گذاری ساختمان ایران، سرمایه گذاری كارآفرین و سرمایه گذاری ملت، تنها شركت های كارا در بین تمام شركت های سرمایه گذاری بودند.
فقیه (1387) با استفاده از دو شیوه آماری رگرسیون لجستیک و تجزیه و تشخیص چند بعدی (MDA) به منظور رتبه بندی اعتباری مشتریان حقوقی بانک های تجاری الگویی طراحی كرد. الگوی طراحی شده توسط محققان توانست با استفاده از اطلاعاتی كه هنگام مراجعه مشتریان حقوقی به بانك (برای گرفتن تسهیلات بانكی) از ایشان گرفتن می شد به رتبه بندی اعتباری مشتریان بپردازند و پس از تجزیه و تحلیل ها با توجه به اطلاعات مربوط، رتبه ای كه نشان دهنده وضعیت اعتباری مشتری بود به هریك از ایشان اختصاص دهد. رتبه مورد نظر توانست مبنای ارزیابی اعتبار مشتریان حقوقی قرار گیرد.
هوریگن (1966) با استفاده از نسبت های مالی، تحقیقی در زمینه رتبه بندی اعتباری انجام داد. او از یک رویکرد سه مرحله ای برای تحقیق خود استفاده کرد. در مرحله اول با آزمون همبستگی میان هفده نسبت مالی و رتبه های اعتباری، شش نسبت که بیشترین رابطه را با رتبه ها داشت به عنوان متغیرهای مستقل تحقیق انتخاب کرد.
در مرحله دوم بهترین الگوی رگرسیون را با توجه به نسبت های انتخاب شده به منظور تعیین رتبه ها ایجاد کرد. در مرحله سوم هم با حل مدل رگرسیون، رتبه های اعتباری حاصل شد. در نهایت آزمون الگو با اسناد قرضه جدیدا منتشر شده و مقایسه با رتبه های مودیز، 58% موفقیت را نشان داد.
بلکویی (1980) با هدف پیش بینی رتبه اسناد قرضه صنعتی، الگوی تفکیک کننده چند گانه ای را ایجاد کرد. اسناد قرضه انتخاب شده به منظور رتبه بندی و آزمون الگوی ایجاد شده، اوراقی بود که موسسه استاندارد و پورز رتبه ای از B به بالا به آن ها اختصاص داده بود. نتایج حاکی از موفقیت 62.8% و 65.9% الگو به ترتیب در رتبه بندی گروه آزمایش و کنترل (در مقایسه با رتبه های موسسه استاندارد و پورز) بود.
گری و همکاران (2006) در پژوهشی به بررسی تاثیر متغیرهای مالی و صنعتی مورد استفاده موسسه استاندارد و پورز بر روی رتبه اعتباری شرکت های استرالیایی پرداختند. پژوهشگران از الگوی پروبیت به منظور تحقیق بهره گرفتند. نتایج نشان داد که نسبت های اهرم و پوشش بهره بیشترین تاثیر را بر
رتبه اعتباری دارد.
لیانگ و همکاران (2006) پژوهشی را با عنوان (یک تحلیل پوششی داده ها از رتبه بندی اسناد قرضه صنعت کشتی سازی) در تایوان انجام دادند. هدف آن ها ارائه یک رویکرد عینی و ساده به منظور رتبه بندی اسناد قرضه بود. محققان شیوه تحلیل پوششی داده ها را برای دستیابی به اهداف تحقیق خود در دوره 1997-2004 مورد استفاده قرار دادند. نتیجه بیانگر موفقیت الگو در رتبه بندی اسناد قرضه بود.
مالهاترا و همكاران (2007) به منظور ارزیابی اسناد قرضه شرکتی از شیوه تحلیل پوششی داده ها استفاده كردند. آنها دو نسبت مالی را به عنوان ورودی الگو و شش نسبت مالی خروجی آن انتخاب كردند. دیدگاه محققان در انتخاب نسبت های ورودی و خروجی بر این بود كه این نسبت ها توان مالی قرض گیرنده را برای پرداخت اصل و فرع بدهی بهتر نشان می دهد.
تعداد واحدهای تصمیم گیرنده مورد بررسی 34 شركت بود كه نتیجه هشت تای آنها را از لحاظ توان پرداخت اصل و فرع بدهی نسبت به بقیه شركت ها كاراتر نشان می داد.
چانگ و همكاران(2007) با هدف معرفی شیوه تحلیل پوششی داده ها به عنوان روشی دیگر به منظور رتبه بندی اعتباری شركت ها، پژوهشی انجام دادند. پژوهشگران ابتدا به شرح آن شیوه و چگونگی استفاده از آن به عنوان روشی مناسب برای رتبه بندی اعتباری پرداختند و در ادامه با ارائه مثال عددی نشان دادند كه شیوه تحلیل پوششی داده ها توانایی كافی برای رتبه بندی اعتباری واحدهای تجاری دارد.
رتبه بندی اعتباری از لحاظ توان مالی پرداخت اصل و فرع بدهی ها با استفاده از شیوه تحلیل پوششی داده ها
https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?ID=128428